ای سایه ات روشن‌تر از آفتاب!

ای پیشانی ات ماه!

ای لطف تو ابرهای سرمست!

ای سبز در سبز در سبز!

تو یک ضرورت محضی، یک نیازی، یک هدفی!

تو یک امیدی، یک امیر متعالی، خدا نکند که کسی ناامید باشد!

 

 

از منطق جهان به دور است که نباشی؛ تو باید باشی و شاید ندارد بودن ات. دنیا به سمت حضور سبز تو می‌رود؛ آری طلوع روی تو از اهداف متعالی دنیاست.

تو وعده خداوندی! مگر نه این که آمدنت را خود او مژده داده است؟

تو وارث زمین و آب و خاک هستی؛ مگر نه این که تو صالح‌ترین صالحان هستی؟ پس نگران نمی‌شوم از دیر آمدنت؛ زیرا حکمتی دارد تمام کارهای خداوند، اما دوست دارم زودتر بیایی و حضور سبز تو را درک کنم و همین است که چون قطره ای، در رود عاشقانت محو می‌شوم!

می‌دانم هستی، حضور داری؛ در این خانه، یا خانه همسایه، در این شهر یا شهر همسایه، در این کشور یا کشور همسایه؛ در هرجا که مشتاقی هست، در هرجا که تو را می‌خوانند. تو بالایی، تو بلندی!

کنار تو خورشید! کنار تو ماه؛ همین است که همه جا را برکت می‌بخشی؛ همین است که هرکس از هرکجا می‌تواند تو را بیابد، تورا حس کند.

هیچ کس با تو فاصله ای ندارد.

کافی است «دل را صاف کرد».

کافی است «عاشق بود».

و می‌آیی؛ دیر یا زود، اما می‌آیی و روز می‌شود، در دل روز روز می‌شود و با تو شب روز خواستنی می‌شوند و لحظه‌ها همه محمدی صلی ا... علیه و آله ناب ناب ناب!

سرنوشت ظلم این است که با دست تو برچیده شود.

سرنوشت ظالم این است که با ذوالفقار تو کشته شود.

آری! تو با ذوالفقار علی علیه السلام می‌آیی و عدالت علی علیه السلام را می‌گسترانی بر جهان؛ بر جهانی که این روزها، این قدر بد شهره است.

تو با شجاعت حسین علیه السلام می‌آیی به سمت کوفه‌های مدرن پیروزی با تو است!

می‌آیی به خون خواهی شهیدان، به خون خواهی مظلومان تاریخ، برای احیاء دین محمد صلی الله علیه و آله و برافرازی پرچم اسلام که این روزها، حرمتش را می‌شکنند!

گفتن ندارد این حرف‌ها، تو می‌دانی، تو می‌بینی و قطعا یک روز می‌آیی تا سر و سامانی ببخشی بر اوضاع جهان.

کسی چه می‌داند، خدا را چه دیده ای، شاید همین جمعه یا جمعه بعد، در کناره‌های افق، نوری پدیدار شود، سواری بر سد، برقی بدرخشد و بعد، باران بگیرد؛ رحمت بی منتهای خداوند!

آقا! این جا دل‌های زیادی منتظرند، می‌خواهند با تو باشند، کنار تو باشند.

آقا! این جا مردان و زنانی هستند که با اخلاص، سه شنبه‌هایشان را برای تو کنار می‌گذارند و جمعه‌ها را به امید دیدار تو آغاز می‌کنند!

 

 

نوشته شده در سه شنبه 91/4/13ساعت 11:34 صبح توسط حمیده بالایی نظرات ( ) |